معنی مستمری بگیر نقص عضو

حل جدول

مستمری بگیر نقص عضو

از کار افتاده


مستمری بگیر

مواجب بگیر


حقوق‌بگیر- مستمری بگیر

مواجب‌بگیر


مواجب بگیر

حقوق بگیر، مستمری بگیر

فارسی به عربی

مستمری بگیر

متقاعد


نقص عضو

عوق


نقص

خطا، ضعف، عائق، عیب، نقص

فارسی به آلمانی

نقص عضو

Verstu.mmeln [verb]

فارسی به ایتالیایی

نقص عضو

deformazione

لغت نامه دهخدا

مستمری

مستمری. [م ُ ت َ م ِرْ ری](ص نسبی، اِ) آنچه به کسی از نقد یا جنس بطور استمرار ماهانه و یا سالانه دهند.(ناظم الاطباء). وظیفه. راتبه. راتب. ورستاد. حقوق: ارقام مناصب، خواه به مهری که در نزد مهرداران ضبط است می رسیده یا نمی رسیده. رسوم مستمری خود را اخذ می نموده اند.(تذکرهالملوک ص 26).
- مستمری خوار، مستمری خور. وظیفه بگیر.
- مستمری گیر، وظیفه بگیر.

مستمری. [م ُ ت َ](ع ص) نعت فاعلی از استمراء. رجوع به استمراء شود.


نقص

نقص. [ن ُق ْ ق َ] (ع ص، اِ) ج ِ ناقص. (المنجد). رجوع به ناقص شود.


بگیر

بگیر. [ب ُ] (اِ) بگیز. بکیر. فلوس. خیار شنبر. (ناظم الاطباء). رجوع به بکیر شود.

عربی به فارسی

نقص

نقص , کمی , کمبود , کسر , ناکارایی , نقطه ضعف , صعف اخلا قی , ضعف , تیغه شمشیر , عیب , نابسندگی , نارسایی , نامناسبی , بی کفایتی , عدم تکافو , کسری

فرهنگ معین

بگیر بگیر

(بِ. بِ) (اِمر.) بازداشت عده ای از مردم، توقیف افراد بسیار.

معادل ابجد

مستمری بگیر نقص عضو

2098

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری